سلام یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بچه دار نمی شد.هرچه این درواندر زد قایده نداشت،تا این که در مجلسی از جناب شیخ چاره جویی کردو گفت:من فرزندی می خواهم که پس از مرگ ثمر ه ای از من باشد. شیخ با قید شرط(همه ساله روز تولد بچه یک گوساله ببرند امامزاده و ذبح کنندو به اهل انجا بدهیم) دعا کرد.و دعای شیخ مستجاب شد. تا هفت سال هر سال نذر را ادا کردند تا سال هشتم ،پدر خارج از کشور بود و بهتعهد خود عمل نکرد ،همان سال بچه فوت کرد! نرد شیخ رفتند و ابراز ناراحتی کردندشیخ گفت: «چه کنم ؟مگر نخستین شرط مسلمانی وفای به عهد نیست؟توبه تعهد خود عمل نکردی!»، ودوباره گفت: «نارا حت نباش ،خدا در عوض چند قصر در بهشت به تو عنایت کرده ،فقط مواظب باش ان ها را خراب نکنی!»
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم نظرتو در مورد وبلاگم بدونم.
سلام خسته نباشی وب خوبی داری موفق باشی
سلام..ممنون از توجه شما دوست گرامی
سلام علیکم بر دوست محترم
خسته نباشی ممنون از حضور سبزت
خوشحالم کردی
هر کجا هستی شاد و سر افراز باشی
التماس دعا
سلام
یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بچه دار نمی شد.هرچه این درواندر زد قایده نداشت،تا این که در مجلسی از جناب شیخ چاره جویی کردو گفت:من فرزندی می خواهم که پس از مرگ ثمر ه ای از من باشد.
شیخ با قید شرط(همه ساله روز تولد بچه یک گوساله ببرند امامزاده و ذبح کنندو به اهل انجا بدهیم) دعا کرد.و دعای شیخ مستجاب شد.
تا هفت سال هر سال نذر را ادا کردند تا سال هشتم ،پدر خارج از کشور بود و بهتعهد خود عمل نکرد ،همان سال بچه فوت کرد!
نرد شیخ رفتند و ابراز ناراحتی کردندشیخ گفت:
«چه کنم ؟مگر نخستین شرط مسلمانی وفای به عهد نیست؟توبه تعهد خود عمل نکردی!»،
ودوباره گفت:
«نارا حت نباش ،خدا در عوض چند قصر در بهشت به تو عنایت کرده ،فقط مواظب باش ان ها را خراب نکنی!»
سلام خسته نباشی
ممنون از حضورت
باز هم بیا سر بزن بروز هستم خوشحال میشم بیایی
نظرت بنویسی