گفتگوی قلم من...

فرهنگی ادبی.اجتماعی .ملی

گفتگوی قلم من...

فرهنگی ادبی.اجتماعی .ملی

دورهم فرهنگی

   

                                

 

 

سرزمین پهناور ما,با داشتن قومیتهای مختلف و فرهنگ های فولکوریک متنوع,جایگاه مناسبی است برای تحقیق و پژوهش ,در بازشناسی ریشه های عمیق وبازآفرینی ملودیهای نواحی گوناگون..

یکی از میراث های قابل توجه این اقوام, موسیقی محلی آنهاست.که پرداختن به آن,میتواند تا اندازه زیادی در شناساندن ریشه های عمیق ایران,موثر واقع شود.تا به امروز گروه های موسیقی مختلفی تلاش داشتند تا گوشه ای از دریای میراث شنیداری مناطق گوناگون کشورمان را به گوشمان برسانند و جای بسی شادمانیست که می بینیم علاقمندان به این موضوع نه تنها کم نیستند بلکه به شمارشان هم افزوده میشود.

یکی از این گروه ها,گروه موسیقی رستاک میباشد که من به تازگی با آن آشنا شدم..رستاک که به معنای شاخه نورسته ای است که از بن درخت می روید به نظر من نام بسیار مناسبی است که این جوانان هنرمند برای گروهشان انتخاب کرده اند.تفاوت در نحوه اجرا,نوع نگاه و پیگیری اصولی و دقیق این گروه در یادگیری ساز هر منطقه و لهجه های مختلف رمز موفقیت این گروه بوده است و خواهد بود..

گروه موسیقی رستاک درسالهای اخیراجراهای موفقی در ایران,آلمان,اسپانیا,هلند,فرانسه,ایتالیا,ژاپن,بلاروس,مالزی و... داشته است.آلبوم آنها به نام همه اقوام من در سراسر ایران پخش و مورد استقبال واقع شده است.

به شما دوستان گرامی هم پیشنهاد میکنم که این آلبوم رادر صورت پیدا کردن!!! تهیه کنید و ببینید.مطمئن هستم شما هم مانند من به آنها آفرین خواهید گفت...  

 

                                موسیقی بلوچستان

 

موسیقی بلوچستان به مراسم ، مناسبت ها و آیین های خاصی تعلق دارد. به ندرت می توان مراسمی را در این منطقه یافت که موسیقی در آن حضور نداشته باشد. از تولد تا مرگ ، در جشن و سوگواری و در درمان بیماری های جسمی و روانی ، موسیقی حضوری انکارناپذیر دارد و بخش جدایی ناپذیری از زندگی مردم است . مراسم بلوچی در مجموع یا آیین های کیشی – مذهبی هستند (مانند مراسم «گواتی » و «مالد») و یا جشن ها و اعیاد (مراسم عروسی ، زایمان ، ختنه سوران ، خرما چینی و گندم چینی). موسیقی بلوچستان اصولاً موسیقی آوازی است و قطعات سازی در اصل ، آوازهایی هستند که بر ساز منتقل شده اند. مشهورترین این آوازها عبارتند از : لیکو زهیروک ، کردی ، موتک (موتق)، شعر (شیر)، شعر حماسی (میرقنبر ، چاکر و گوهرام ، حضرت ادهم ) شعر تاریخی (جنیدخان، دادشاه بلوچ)، شعر عاشقانه (عزت و میرک) ، گواتی ، مالد و آوازهای مراسم عروسی و زایمان (نازینک،لارو– هالو، شپتاکی ، سپت ، وزبت ، نعت، صوت) .

 آوازها و ترانه های بلوچی بیان کننده احساسات ، عواطف و محصول تجربه های زندگی سوز و زندگی ساز مردمی است که غم و شادی روزگارشان را از صدق دل روایت کرده اند. این آوازها و ترانه ها سرشار از مضامین بسیار عمیق و لطیف انسانی و گنجینه کم نظیری از هنر و فرهنگ قومی این سرزمین است.
لیکو و زهیروک 

 لیکو وزهیروک آوازهایی هستند که به یاد عزیزان سفر کرده و در آروزی بازگشت آنها خوانده می شود و گاه نیز مضمون عاشقانه دارند ریشه لغوی لیکو و رابطه آن با آواز به درستی معلوم نیست و لی واژه زهیروک یا زهیریگ از واژه زهیر به معنی یاد ، دلتنگی و آرزوی دیدار توام با اندوه ، مشتق شده است . زهیر به معنای غمناک و دلگیر هم آمده است. زهیروک را در گذشته فقط زنان در هنگام کارهای روزمره می خواندند و آواز به طور متناوب بین دو گروه از خوانندگان رد و بدل می شد. این شیوه اجرا امروز دیگر متداول نیست و زهیروک را خوانندگان مرد به همراهی سرود (قیچک) اجرا می کنند . همان طور که اشاره شد لیکو و زهیروک از لحاظ مضمون و محتوا شبیه به هم هستند و تفاوت عنوان آنها به این دلیل است که هر یک از این دو آواز در منطقه خاصی از بلوچستان رواج دارد . لیکو در سرحد زمین (ناحیه جنوب شرقی در کنار مرز پاکستان) متداول است و زهیروک در مکران (نواحی دیگر بلوچستان خارج از ناحیه سرحد) اصولاً برخی از ویژگیهای متفاوت ملودی در سرحد زمین نسبت به نواحی دیگر بلوچستان موجب شده است که موسیقی این منطقه با وجود پیروی از همان ویژگیهای کلی موسیقی بلوچستان ، به عنوان سبک سرحدی ممتایز گردید.
نمونه یک زهیروک (عاشقانه) 

من اسبم را در دریا می شویم، دریایی که از شیر باشد

من لگام اسبم را در دست می گیرم

از جلوی خانه ها می گذرم

دخترهای قشنگ بیرون می آیند از خانه ها

می آیند جلوی من می ایستند

چشمانشان را بلند می کنند دخترها و راه را نگاه می کنند

نگاه می کنند به زین و برگ اسبم

مادرها گیس دخترها را می بافند

پدرها طلاهای زمینی برای دختر ها می آورند

به برکت خدا و برکت امام زاده ها

یال باد جنوب و ابرها را می گیرم

می خواهم باد شمال بوزد، ببارند ابرها ، به آرامی

نخواهم گذاشت باد گورویچ بوزدجایی که شیرها می گذرند.

نمونه یک لیکو 

 برادر ، سال که قحطی است ، وطن ما و شما فقیر و نادار است

عزیز ، در کویت پول زیاد است، در کویت پول زیاد است

عزیز، شنیده ام ، شنیده ام که نوجوان من از زاهدان عبور کرده است.

تو به قلبم خنجرزدی ، از من خداحافظی نکردی و رفتی

عزیزم ، آیا باز همدیگر را خواهیم دید

خدا قسمت کند که باز تو را ببینم

به ابوظبی رفتی ، دریا طوفانی استعزیز ، من از درد تو ، من از درد تو همیشه گریانم  

کردی  

کردی هم مثل لیکو و زهیروک بیان کننده اندوه و حسرت ناشی از هجران و فراق است. آواز کردی بیشتر در ایرانشهر و بمپور رواج دارد . احتمالاً عنوان کردی ، تعلق این آواز را به شاخه ای از کردهای بلوچستان مشخص می کند . کردی را هم در گذشته زنان هنگام کار با دستازهای سنگی قدیمی (که برای آرد کردن گندم و جو به کار می رفت) می خواندند. این شیوه اجرا امروز دیگر مرسوم نیست. 

نمونه یک کردی 

 آی بنگر زعشقت چون شدم

سرگشته مجنون شدم ، آی

از جان و دل پرخون شدم

از من چرا رنجیده ای

رنجیدگان رنجیدان

از من گناه چی دیده ای ، آی نازین آی

آی ، سرراهم دو تا شد وای برمن

رفیق از من جدا شد وای بر من

رفیق از من جدا شد وای برمنبه غربت آشنا شد وای برمن  

موتک (موتق) 

 موتک یا موثق ، آواز مخصوص مراسم عزا و سوگواری ، و در لغت همان مویه فارسی است. در گذشته زنان بلوچ تا 3 روز حق نداشتند در سوگ عزیزان از دست رفته گریه و زاری کنند. بنابراین موتک ، شعر هجایی گریستن و هق هق شکسته و فروخورده زنان سوگوار بود که معمولا به طور گروهی خوانده می شد و ابیات و ترجیع بند آن پی در پی بین دو گروه از خوانندگان یا آواز تنها و گروهی رد و بدل می شد. این شیوه اجرا نیز امروز منسوخ شده است.

نمونه یک موتک  

من خود نیک می دانم که امر ، امر خدای رحمان است

اما چه کنم که فقدان فرزند دلبند نرینه بسیار سنگین است

می بینی که دیوار مستحکم قلعه وجودم فروریخته و ویران شده است

ایل و طایفه تو درمانده و پریشان حال در سوگت نشسته است

مادر مقدس تو در غمت سوخته و کباب شده است

و هر پاسی از شب را نگران و سرگردان نشسته است

و خواهر برای برادر خود آشفته و شوریده است

زیرا به زمین افتادن و فقدان درخت خرمانی نورسته خیلی ناگوار استاز این رو به هر سو نظر می افکنم ، گریه و زاری است  

گواتی  

گواتی یا گوات نوعی باد است که در جسم انسان حلول می کند و با مختل کردن تعادل روحی و جسمی او موجب بیماری اش می شود. گواتی را می توان با «زار» و «نوبان» در مناطق ساحلی خوزستان مقایسه کرد. اهالی این مناطق و نیز مردم بلوچستان عامل این بیماری را ارواح پلید و اجنه می دانند و تنها موسیقی است که می تواند این ارواح را از جسم بیمار خارج کند و سلامت او را بازگرداند. در مجموع حدود 15 تا 20 باد معروف در سواحل جنوبی ایران شناخته شده اند که هر یک بنابر ویژگی خاص خود (مذکر یا مونث بودن، کافر یا مسلمان بودن) و چگونگی تاثیر بر بیمار ، دارای افسانه یا سابقه تاریخی خاصی است و ابتلا به هر کدام از آنها با علائم مخصوصی همراه است . ذهل و سرود از سازهای عمده در اجرای مراسم گواتی است. رهبری این مراسم را گواتی مات یعنی مادر گواتی به عهده دارد. از این عنوان نباید چنین استنباط کرد که رهبری گواتی همیشه به عهده زنان است . بیشتر اوقات این مراسم به وسیله مردها هدایت می شود. رقص یا حرکات یکنواخت و موزون جسمانی که بی شباهت به رقص خانقاه دارویش نیست، اصل جدایی ناپذیر این مراسم است . تکرار مداوم ریتم و ملودی مشابه ، موجب یکنواختی این حرمات جسمانی می شود و بیمار را به خود آگاهی و خلسه می برد و در نهایت او را به مرحله ناخوادآگاهی کامل و به خودی هدایت می کند. اگر در این مرحله باد بیمار خارج شود مجلس به پایان مراسم باز هم تکرار خواهد شد. گواتی می تواند بنا به نوع و شدت و ضعف بیماری ، سه تا هفت و حتی چهارده شب ادامه یابد و هر شب حدود یک تا چهار ساعت به طول انجامد. این مراسم اگر به وسیله مردان اجرا شود و یا شرکت کنندگن در آن مرد باشند به آن دمال می گویند و رهبر آن را خلیفه می نامند. برخلاف گواتی مردانه که نمی تواند به وسیله خلیفه زن رهبری شود گواتی زنانه را خلیفه مرد می تواند هدایت کند.مراسم مالد در بلوچستان شبیه به مراسم خانقاه قادری سنندج است و تکرار پی در پی ذکر ، موسیقی و حرکات موزون در آن حضوری مسلط دارد. هدف اصلی این مراسم ،رسیدن به خلسه و بی خودی است. این مراسم اگر چه امروز در حال فراموشی است اما بیشتر در مناطق ساحلی بلوچستان رواج دارد. سازهای همراهی کننده مالد فقط انواع طبل و دف هستند. رهبر مراسم مالد نیز خلیفه نام دارد که گاه نوازندگی سما (دف) برعهده او است . مانند مراسم خانقاه قادری، رقص یا حرکت یکنواخت جسمانی و انجام کارهای خارق العاده مانند فروکردن تیغ، کارد یا خنجر به اعضای بدن بخشی از مراسم مالد است. به کسی که این اعمال خارق العاده را انجام می دهد مستان می گویند. ذکر و آوازهای مالد به وسیله خلیفه خوانده می شود و دستیارانش که چاووش نام دارند آن را تکرار می کنند . با این که طرفداران مالد با گواتی مخالفند، مراسم مالد می تواند به شکرانه شفا یافتن بیمار گواتی برگزار شود که در این صورت بیماران گواتی در آن شرکت می کند. مالد ممکن است گاهی نیز به علت نذورات برگزار شود. انجام این مراسم معمولاً دو تا سه ساعت به طول می انجامد.
آوازهای مراسم عروسی و زایمان  

در بلوچستان ، جوانان خیلی زود ازدواج می کنند و بیشتر ازدواج ها بدون توافق پسر و دختر و بدون تصمیم قبلی آنها صورت می گیرد. دوران نامزدی معمولاً دو یا سه سال طول می کشد. مراسم اصلی عروسی در سه شب برگزار می شود. در دو شب اول عروس و داماد را در دو محل جداگانه به نام جل نگه می دارند. لوری ها (نوازندگان) در این مدت ترانه شاد نازنیک را که در وصف عروس است می خوانند و در منزل داماد هم آهنگ هایی در ستایش داماد اجرا می شود. برخلاف مناطق دیگر ایران که عروس را به خانه داماد می برند در بلوچستان داماد را به خانه عروس می برند و پس از گذشت یک ماه عروس و داماد به خانه داماد می آیند و زندگی مشترکشان را آغاز می کنند. معرو فترین آوازها و ترانه های مراسم عروسی و تولد در بلوچستان عبارتند از :

نازنیک : در لغت به معنی ستایش و ستودن است و بیشتر در مراسم عروسی و زایمان و گاه به عنوان لالایی اجرا می شود. بلوچ ها شش شبانه روز اول تولد فرزند را جشن می گیرند و در این چند شب در وصف کودک ، نازنیک می خوانند. نازنیک های مخصوص نوزاد پسر به موضوع هایی مانند مردانگی ، دلیری و جنگاوری اشاره دارد و نازینک های نوزاد دختر برای او عفت و وفا آرزو می کند.

لارو و هالو : این دو آواز هم به مراسم عروسی اختصاص دارند. لارو را در ششمین شب تولد نوزاد می خوانند و به همین مناسبت به آن ششگانی هم می گویند . هالو مخصوص مراسم حنابندان نیز هست.

شپتاکی : آوازهایی را که به مناسبت تبریک تولد نوزاد و آرزوی سلامتی و آینده درخشان برای او می خوانند شپتاکی می نامند. بنا به اعتقاد مردم بلوچ ، این آوازها سبب می شوند تا زائو ناراحتی های ناشی از زایمان را فراموش کند و از لحاظ روحی و جسمی تقویت شود و همچنین ارواح پلید نتوانند به او و نوزادش آسیب برسانند. مراسم شپتاکی با توجه به استطاعت خانواده می تواند از شش تا چهارده و حتی چهل شب پی در پی برگزار شود. آوازهای شپتاکی بدون همراهی با ساز و به طور گروهی اجرا می شوند.

سپت و وزبت : آوازهایی هستند که در نخستین شب تولد نوزاد خوانده می شوند ومضمون آنها ستایش و شکرگزاری از خداوند و بزرگان دین است.

صوت : این آواز هم از آوازهای مراسم عروسی است اما با توجه به مضمون شعر ، گاهی می تواند بیان کننده فراق ، اندوه ، عشق ، وصل ، شادی و احساسات و عواطف دیگری هم باشد. نمونه های ملودی که به عنوان صوت درموسیقی بلوچستان متداول است بسیار متنوع هستند به نوازنده و خواننده صوت ، سوتی می گویند. سوتی در مراسم عروسی ، نامزدی ، ختنه سوران و جشن های دیگر که معمولاً با پایکوبی همراه است شرکت می کند.

در مجموع می توان گفت ملودهای رایج در موسیقی بلوچستان . مانند ردیف سنتی و موسیقی سایر نقاط ایران – نمونه هایی هستند که قبل از اجرا در ذهن اجرا کننده به طور انتزاعی وجود دارند و به همین دلیل قابلیت تغییرپذیری آنها بسیار است. بیشتر قطعات موسیقی بلوچستان ، چه آنهایی که متر آزاد دارند و چه آن هایی که متر مشخص دارند، با مقدمه ای شروع می شوند. این مقدمه گاه آوازی یا ترکیبی از سازی و آوازی است، گاه آن قدر طولانی است که می تواند بخش اول قطعه تلقی شود و گاه به صورت مقدمه سازی معرفی می شود.

همان طور که یادآوری کردیم موسیقی بلوچستان ، اصولاً موسیقی آوازی است اما قطعات ساز سیمرغ ، سازمار و مراسم لوا را می توان موسیقی سازی بلوچستان دانست . لوا در اصل همان موسیقی دهل و سرنای رایج در بیشتر نقاط ایران است و به جشن وپایکوبی اختصاص دارد . در مراسم لوا دو تا سه دهل و یک تا سه سرنا شرکت می کند. یکی از دهل ها که از بقیه بزرگ تر است روی سه پایه قرار می گیرد و دهل کوچک تر را به گردن می آویزند. لوا از کشورهای عربی و آفریقایی به بلوچستان آمده است . در لوا حدود سی تا چهل نفر یا بیشتر در اطراف نوازنده دهل حلقه می زنند، به پایکوبی می پردازند و به آواز نوازنده دهل جواب می دهند . متن آوازهای لوا علاوه بر مفاهیم بلوچی ،گاهی حاوی کلمات افریقایی وعربی نیز هست.این موسیقی ظاهراً به وسیله بردگان افریقایی که پرتقالی ها خود به سواحل خلیج فارس می آورده اند به این مناطق راه یافته است..

موسیقی سیستان وبلوچستان به دلایل تاریخی و جغرافیایی ، از جمله رفت و آمد و سکونت بلوچ ها در پاکستان و حضور موسیقی دانان بلوچ در مراسم و مجالس بلوچستان پاکستان ، تحت تاثیر موسیقی پاکستان و شمال هندوستان است. اسامی بعضی از ملودی هایی که در بلوچستان اجرا می شوند، مانند اوه جمالو ، لهرو ، سندی ، ساز براهوئی و ساز تهلو، تعلق آن ها را به مناطقی خارج از بلوچستان نشان می دهد. مثلاً موطن اصلی امبا (سرود دریاها) هندوستان است. امبا را هنگام هدایت قایق ها از خشکی به آب می خوانند. نوازنده دهل در جلو یک قایق می نوازد و می خواند و سایر جاشوها به آواز او جواب می دهند . برخی از آداب و رسوم ویژه بنادر بلوچستان تحت تاثیر فرهنگ های یونانی ، عربی ، افریقایی ، ایرانی و هندی قرار دارند. علت این تاثیر پذیری را باید در روابط تجاری بلوچ ها با اقوام دیگر و رفت و آمد کشتی های تجاری مناطقی مانند هند ، افریقا و خاورمیانه به بنادر بلوچستان دانست.

منبع : پهره: اخبار بلوچستان و جهان

 

 

 

 

اگر هخامنش به فراموشی سپرده شود ، گناه ماست که به فرزندانمان نیاموختیمش

 *مگر هزارها چیز دیگرکه به فرزندانمان می آموزیم ، در کتاب های درسی آمده اند؟؟؟ *

  *پس گناه خودمان را گردن دیگری میاندازیم *

 *خود ما چقدر آگاهی داریم؟ چقدر از پیشینه و تاریخمان اطلاع داریم *

* اگر آگاهی داشتیم انقدر تکرارش نمی کردیم *

 آیا میدانید : حذف بخش هخامنش از کتاب درسی تاریخ به تصویب رسید؟

آیا میدانید : فرزندان ما دیگر حتی اسم کوروش کبیر را نمیشناسند؟

آیا میدانید : 29 اکتبر روز جهانی کوروش کبیر است و این روز فقط در تقویم ایران نیست؟

 آیا میدانید :  چند سال دیگر ، با نابودی کامل تخت جمشید باید سپاسگذار کشورهایی چون فرانسه باشیم که چندی از تخت جمشید را در موزه های خود حفظ کردند

 *آیا میدانید ؟ *

*ـ آیا میدانید :** اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.

 ـ آیا میدانید : کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.

 **ـ آیا میدانید :** داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد

**ـ آیا میدانید :** داریوش کبیر طرح تعلیمات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . *

 **ـ آیا میدانید :** داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ - ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد

 **ـ آیا میدانید :** **داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد **

 ـ آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت

 **ـ آیا میدانید :** اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید *

**ـ آیا میدانید :** داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند

 **ـ آیا میدانید :** داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است

 **ـ آیا میدانید :** تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است

 **ـ آیا میدانید :** داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند

  **ـ آیا میدانید :** داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک  -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد

  **ـ آیا میدانید :** اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد

  **ـ آیا میدانید :** داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد *

 *ـ آیا میدانید :** فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد  

 

 

 

قابل توجه دوستان میهن دوست و آنانکه بی توجهی و ستم به میراث ملی و هویت ایرانی کابوس شبهایشان بوده است !!!!!

 

 

مومیایی حسن آباد سنندج

در حین عملیات تعریض جاده مسیر شهرک حسن آباد- سنندج، 5 قبر تاریخی کشف شدند. مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کردستان طبق کارشناسی های اولیه، قدمت این قبرها را 3 هزارسال تخمین زدند. در این قبرستان که مردگان به صورت چمباتمه‌ای دفن شده اند، اشیائی همچون نیزه های جنگی، دست بند مفرغی و کاسه های سفالی نیز کشف شده است. شاهدان عینی که در ساعات ابتدایی کشف این گورها قادر به دیدن آنها شدند، اظهار می دارند که یکی از این قبرها مربوط به یک پادشاه می باشد (فیلم کوتاه مربوط به آن به پیوست است). این جسد به صورت سالم در یک تابوت قرار داده شده که لایه ی بیرونی آن را سرب و ساروج و لایه ی داخلی آن طلاکاری شده است. طول این تابوت دقیقاً به اندازه ی طول جسد می باشد. در کنار سر این جسد یک(یا دو) جعبه ی طلایی و با محتویات اشیایی از جنس طلا، در کنار آن یک نیزه و در روی سینه و میانه ی بدن آن دو شیه، یکی به شکل ماهی و دیگری به شکل عقاب قرار دارند. روی این دو صفحه کلماتی به زبان میخی حک شده است. همچنین در پشت سر جسد و بر دیواره ی تابوت، تصویری حک شده دیده می شود. نکته ی قابل توجه در این جسد، < SPAN>سالم بودن جسم است. این جسد حتی به شیوه ی مومیایی های کشف شده در پارچه ی قرار داده نشده و با این وجود تمام نقاط آن کاملاً سالم مانده اند. تصاویر مربوط به چهار جسد دیگر در تلویزیون محلی کردستان پخش شده، اما تصویر مربوط به این پادشاه تاکنون در تلویزیون و شبکه ی محلی کردستان پخش نشده است. به گفته ی مردم محلی، با توجه به اینکه سرقت آثار تاریخی کردستان همواره از سوی بعضی مسئولین صورت گرفته است، این نگرانی وجود دارد که این جسد نیز همچون موارد دیگر به سرقت برود. قبرستان کشف شده در فاصله 500 متری تپه باستانی زاگرس سنندج قرار دارد که در فهرست آثار ملی ثبت شده است.. تصاویری از مومیایی بی نظیر پیدا شده در منطقه حسن اباد سنندج-این مومیایی پیدا شده که حین خاکبرداری در جاده سنندج حسن اباد پیدا شده احتمال می رود این مومیایی متعلق به دیاکو پادشاه ماد باشد متاسفانه تا کنون هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت این مومیایی در دست نیست . بنا به اظهار نظر شاهدان مومیایی توسط یک هلیکوپتر ناشناس به محل نامعلومی انتقال داده شده است.. سازمان میراث فرهنگی در موزه فقط چند تکه استخوان را نشان عموم مردم داده اند و فقط به این اکتفا کرده اند ولی تصاویر گرفته شده خلاف ان را نشان می دهند . تابوت پیدا شده تمام از طلا پوشیده شده بوده است

http://s1.picofile.com/ghalam/Videos/Sena.avi.html


 

                         

 

 

غار "پیده" در لالی خوزستان 15 هزار سال قدمت دارد.این غار,به عنوان نخستین سکونتگاه های انسان در دوره پارینه سنگی,اکنون تبدیل به آخور گوسفندان عشایر بومی در منطقه شده است.

ابزارهای سنگی مانند تبر,نیزه و چاقویی که به موجب اسناد موجود,قدمت آن 15 هزار سال تخمین زده شده , و نخستین پارچه دستباف ایرانی در همین غار پیدا شده است.در بهار 1949,پروفسور گیرشمن,نخستین بار در ایران بقایایی از انسان عهد هزاره چهاردهم پیش از میلاد را در حفاری غاری در "تنگه پیده" در کوه های بختیاری,واقع در اطراف لالی کشف کرد.انسان آن زمان نوعی ظرف سفالین ناهموار را که به طور ناقص پخته بود به کار می برد و ابزارهای ابتدایی شکار را هم ساخته بود.پروفسور گیرشمن,پس از یکسری حفاری در مسجد سلیمان و حوالی آن,در 25 کیلومتری منطقه لالی در محلی به نام پیده به غاری برخورد کرد که در آن افرادی ,بیش از 15 هزار سال پیش از میلاد مسیح در آنجا سکونت داشتند.اسکلت های آنان روی هم انباشته شده بود و به احتمال قوی,قومی که در نزدیکی غار پیده لالی و در آن سکونت داشتند,از اقوام آریایی ایرانی الاصل بودند که در زمان های گذشته به صورت پراکنده و عشیره ای در این سرزمین پهناور می زیستند.

حال پرسش من به عنوان یک ایرانی که به گذشته خویش می بالد از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری این است که چرا برای ثبت و نگهداری این غار با چنین قدمت تاریخی ای که اسناد جغرافیایی و تاریخی آن نیز موجود است و می تواند آغاز زندگی بشر را به تصویر بکشد هیچ اقدامی نمی کند؟!!!! آیا باید به سوگ همه داشته های این سرزمین نشست و منتظر ماند تا قومی دیگر از راه برسند و کاری را با تکه دیگری از این خاک کنند همانند همان جسارتی که برخی از اعراب در ارتباط با خلیج همیشه پارس  کردند؟!! ..  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد